هیچ جا

هیچ جا خانه ی پدری نمی شود جایی که بوی بچگی هایت را می دهد
از درب‌ رنگ و رو رفته ی کهنه اش که وارد می شوی صدای خنده
و بازی های بچگی ات را می شنوی چشم هایت را می بندی و در
خاطراتت جان می گیری صدای کودکی را می شنوی که در گوشه های
حیاط و پشت درخت ها قایم باشک می کند می خندد و با خنده اش
شبیه بچگی هایت ذوق می کنی مگر می شود چنین جایی بود و شاد نبود؟
مگر می شود عطر متفاوت غذای مادرت را استشمام کنی و خوشحال نباشی؟
اصلا مگر می شود کنار مادرت بنشینی چند استکان چای اجباری اش
را بنوشی و احساس خوشبختی نکنی؟ بهترین گوشه ی دنیا خانه ایست
که کودکی هایت میان گل های باغچه اش نفس می کشد بهترین کاخ
دنیا را هم که برایت بسازند هیچ کجا خانه ی پدری ات نخواهد شد.

#نرگس_صرافیان_طوفان


#کلبه_مهربانی🌱
#دختری_از_جنس_خورشید☀️

#آموزنده#معنوی
دیدگاه ها (۱۹)

مردی

بپذیر

یادمون

گاندی

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

من راوی گذشته های دورم....جهان رنگ عوض کرده و پنجره ها باز ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط