اگر میتوانستم
اگر میتوانستم
با دست تو بنویسم
مینوشتم
که گرداگرد شمع نگرد
تا بالهایت نسوزند
این سوختن جاودانگی نیست
اگر میتوانستم
جای دلت سخن بگویم
میگفتم تقلا نکن
چرا که در آخر
همه چیز قسمت است
و قسمت غنیمت نیست
اگر چشمم
به چشمت نمیافتاد
زیبایی پنهان میماند اما
زندگی آسان بود
ولی آسانی سعادت نیست
اگر قلبم را نمیبردی
شوقم بیشتر بود
دردم کمتر
که هر دردی را درمان نیست
اگر حقیقت
پشت پرده نبود
بیپرده دوستت میداشتم
زیرا دوستی بیرغبت نیست
اگر
اگری در کار نبود
با بالهای عشق
پرواز میکردم
تا پایان
تا آنجا که هیچ نیست ...
با دست تو بنویسم
مینوشتم
که گرداگرد شمع نگرد
تا بالهایت نسوزند
این سوختن جاودانگی نیست
اگر میتوانستم
جای دلت سخن بگویم
میگفتم تقلا نکن
چرا که در آخر
همه چیز قسمت است
و قسمت غنیمت نیست
اگر چشمم
به چشمت نمیافتاد
زیبایی پنهان میماند اما
زندگی آسان بود
ولی آسانی سعادت نیست
اگر قلبم را نمیبردی
شوقم بیشتر بود
دردم کمتر
که هر دردی را درمان نیست
اگر حقیقت
پشت پرده نبود
بیپرده دوستت میداشتم
زیرا دوستی بیرغبت نیست
اگر
اگری در کار نبود
با بالهای عشق
پرواز میکردم
تا پایان
تا آنجا که هیچ نیست ...
- ۱.۴k
- ۲۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط