اینکه من تو را

اینکه من تو را
هربار که می بینم
دست بر دلم می گذارم
و آرام زیرِ لب می گویم
آرام بگیر .. رسوا می شوی آخر
اینکه تو هربار مرا می بینی
حتی به خیالت هم نمی رود
من چطور با هربار نگاه ت
سست می شوم؛ می افتم از پا !
یعنی این حوالی
هنوز هم گاهی عاشقی سکوت است
اینکه من هیچگاه شاید
حتی در رویا که هیچ در خوابت هم
نباشم
اما تو هرشب و هرروز
در خیال و خواب و بیداری
دست و دلم را می لرزانی
اینکه همه چیز بی دلیل است
حتی اشک هایِ من
بعد از هربار دیدنت
اینکه تو آنقدر خوبی
برایِ دلم
که من گاهی به تو حسودی ام می شود
که هوایت را در این همه بی هوایی دارد
این ها همه اش
فدایِ
یک خنده ات
بیشتر بخند
بیشتر

#عادل_دانتیسم
دیدگاه ها (۱)

این گلدان را کجای دلم بگذارمکه مشرف به پنجره‌ات باشدواقعا چه...

از پشت پنجره نگاهش میکردمدیگر شده بود جزو انرژی های مثبتِ هر...

نگاه‌های مکث‌دارشیطنت‌های ریز و درشتو یک آغوش پر بوسهمی‌بینی...

باید کسی باشد که دستت را بگیرد ..تو را از حالِ خرابت نجات ده...

تقدیم با عشق خدمتِ باسعادتِ سرورم:🫀🌹مهم نیست که چه میشودمهم ...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط