ناموسمردم
📝
ناموسمردم!
یک دفترچهی صدبرگ بگیرید دستتان و بروید از مردمِ کوچه و بازار بپرسید: «ناموس» یعنی چه؟ (البته توصیه میکنم برای بهدست آوردن دیتای جامعتر، سری هم به دانشگاه و کافه و پردیسِ کتاب بزنید) و جوابها را یادداشت کنید. به گمان من در نود برگ از دفترچه، جوابهایی خواهید داشت با مضمون: «مادر و خواهر و دختر و زنِ خودمان یا مردم»! ده برگ هم البته: «آبرو، شرف٬ حرمت». حالا میتوانید روی این ده برگ تیک بزنید و روی بقیه ضربدر.
اطلاقِ واژهی «ناموس» به مادر و همسر و دختر و خواهر و بطور کلی: «زن» ریشه در باور پوسیده و بوگرفتهای دارد که زن را «آبرو و حرمتِ مرد» میداند. و خب آبرو و حرمت هم چیزیست که باید «صاحب» و «دارنده»اش ازش مراقب کند؛ یعنی همان مرد!
البته که مراقبت به معنیِ «هواداری» لازمهی دوستی و مهربانیست و مسلما دوطرفه. اما آنچه باورِ سنتی و مذهبی از مراقبت در نظر دارد، «کنترل» است و «محفوظداشتن در پستو و حجاب».
بارزترین نمودِ این باور آنجاست که وقتی زنی مورد تعرض و تجاوز واقع میشود، پیش و بیش از خود او، مردِ اوست که از نظر عموم «صاحب حق» است، همچنانکه هر روزه بهجای عبارتِ «مزاحمت برای زنان»٬ از پلیس و وکیل و قاضی میشنویم:
«مزاحمت برای نوامیسِ مردم»!
گویی این ناموس از خودش موجودیتی ندارد و حرمتش بواسطهی «مال مردم بودن»اش است.
دقایق هفتاد تا هفتادوسهی«فروشنده»ی اصغر فرهادی، یک سکانس طلاییست در روایتِ همین واقعیت تلخ. بعدا در یک نوشتار جداگانه باید از فروشنده بنویسم.
آقایان، و حتی خانمها؛
اگر مطمئنید که در گروهِ مخاطبان این نوشتار قرار نمیگیرید، دو پاراگراف قبلی را دوباره بخوانید و خودتان را یواشکی باهاش بسنجید. من خودم مخاطب این کلماتم.
در لایههای پنهان و تودَرتوی اندیشه و رفتار ما ممکناست بازماندگانِ کهنسالی هنوز دارند زندگی میکنند...
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #عشق #تکست_خاص #دخترونه #عاشقانه #love #تنهایی #تکست_ناب
ناموسمردم!
یک دفترچهی صدبرگ بگیرید دستتان و بروید از مردمِ کوچه و بازار بپرسید: «ناموس» یعنی چه؟ (البته توصیه میکنم برای بهدست آوردن دیتای جامعتر، سری هم به دانشگاه و کافه و پردیسِ کتاب بزنید) و جوابها را یادداشت کنید. به گمان من در نود برگ از دفترچه، جوابهایی خواهید داشت با مضمون: «مادر و خواهر و دختر و زنِ خودمان یا مردم»! ده برگ هم البته: «آبرو، شرف٬ حرمت». حالا میتوانید روی این ده برگ تیک بزنید و روی بقیه ضربدر.
اطلاقِ واژهی «ناموس» به مادر و همسر و دختر و خواهر و بطور کلی: «زن» ریشه در باور پوسیده و بوگرفتهای دارد که زن را «آبرو و حرمتِ مرد» میداند. و خب آبرو و حرمت هم چیزیست که باید «صاحب» و «دارنده»اش ازش مراقب کند؛ یعنی همان مرد!
البته که مراقبت به معنیِ «هواداری» لازمهی دوستی و مهربانیست و مسلما دوطرفه. اما آنچه باورِ سنتی و مذهبی از مراقبت در نظر دارد، «کنترل» است و «محفوظداشتن در پستو و حجاب».
بارزترین نمودِ این باور آنجاست که وقتی زنی مورد تعرض و تجاوز واقع میشود، پیش و بیش از خود او، مردِ اوست که از نظر عموم «صاحب حق» است، همچنانکه هر روزه بهجای عبارتِ «مزاحمت برای زنان»٬ از پلیس و وکیل و قاضی میشنویم:
«مزاحمت برای نوامیسِ مردم»!
گویی این ناموس از خودش موجودیتی ندارد و حرمتش بواسطهی «مال مردم بودن»اش است.
دقایق هفتاد تا هفتادوسهی«فروشنده»ی اصغر فرهادی، یک سکانس طلاییست در روایتِ همین واقعیت تلخ. بعدا در یک نوشتار جداگانه باید از فروشنده بنویسم.
آقایان، و حتی خانمها؛
اگر مطمئنید که در گروهِ مخاطبان این نوشتار قرار نمیگیرید، دو پاراگراف قبلی را دوباره بخوانید و خودتان را یواشکی باهاش بسنجید. من خودم مخاطب این کلماتم.
در لایههای پنهان و تودَرتوی اندیشه و رفتار ما ممکناست بازماندگانِ کهنسالی هنوز دارند زندگی میکنند...
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #عشق #تکست_خاص #دخترونه #عاشقانه #love #تنهایی #تکست_ناب
- ۱.۷k
- ۲۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط