آمد به خیالم به کنارم که نیامد
آمد به خیالم ، به کنارم که نیامد!
دیوانه سر قول و قرارم که نیامد
بیرون زدم از خانه به آوارگی شهر
خود را به نسیمی بسپارم که نیامد
شهری پُر صورت ولی از عاطفه خالی
این چهره و آن چهره،به کارم که نیامد
جز چتر چه آوار بریزم به سری که
بر خاک نیفتاد و به دارم که نیامد
تا صبح من و کوچه و دلشوره ی باران
می گفت، ببارم که ببارم که نیامد ...
دیوانه سر قول و قرارم که نیامد
بیرون زدم از خانه به آوارگی شهر
خود را به نسیمی بسپارم که نیامد
شهری پُر صورت ولی از عاطفه خالی
این چهره و آن چهره،به کارم که نیامد
جز چتر چه آوار بریزم به سری که
بر خاک نیفتاد و به دارم که نیامد
تا صبح من و کوچه و دلشوره ی باران
می گفت، ببارم که ببارم که نیامد ...
- ۴۱۲
- ۱۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط