انگار ایرج میرزا همین امروز این شعر رو گفته و بعدشم کردنش
انگار ایرج میرزا همین امروز این شعر رو گفته و بعدشم کردنش تو گونی و دیگه ازش خبری نیست؛
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود؟
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود.
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا....
اینها همه لالایی خواباندن ما بود!
ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود؟
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود.
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا....
اینها همه لالایی خواباندن ما بود!
ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!
۴.۵k
۲۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.