ای آنه مرا

ای آنڪـه مـــرا
بــرده اے از یاد ، ڪـجایـے؟

بیــگانه شدے ، دست
مریـــزاد ، ڪـجایـے؟

در دام تــوأم نیست
مـرا راه گـریــزے

من عاشــق ایـن دام
و تـو صیــّاد ڪجایـے؟


‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

لبخنـدهایت، تـن پـوشِروزهای زمستانی است.

از بعد تو خستگی ترسش ریختهدر نمی رود...

تا به خود آمدمپاییز به شب نشینی یلدا رفته بود

پس از یلدا سحرگاهت همایونطلوع روشن راهت همایونرسید اسب زمستا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط