ایران یک نام نیست یک حقیقت است
🔴 ایران یک نام نیست، یک حقیقت است!
نویسنده: رضا داوری اردکانی
سخن گفتن درباره ایران هم آسان است، هم مشکل.
آسان است زیرا ایران خانه و وطن ماست و آن را دوست میداریم و با آن زندگی میکنیم، مشکل است زیرا اگر از ما بپرسند ایران چیست، مفهوم روشنی از آن نداریم و پاسخ دقیقی نمیتوانیم به پرسش بدهیم.
در باب معنی و اهمیت وطن هم نظرها یکسان نیست، تا آنجا که ممکن است کسی بگوید تعلق اشخاص به این یا آن وطن اهمیت ندارد و مهم انسان بودن است.
این حرف خوبی است، اما متأسفانه گویندهاش از شرایط انسان بودن و زندگی انسانی خبر ندارد.
مگر آنکه وطن را جایی بینام و در قرب حق بداند.
ولی بههرحال کسانی که ایران را چیزی بیش از یک نام نمیدانند بدانند که این نام را ما اختیار نکردهایم بلکه ما نام و عنوان خود را از ایران گرفتهایم.
نام ایران چندان ثبات و دوام داشته است که مدعی هر چه بکوشد نمیتواند آن را نادیده بگیرد. نامی را که نتوان تغییر داد، نام نیست. حقیقت است!
ایران با اینکه یک موجودیت واحد است همواره شئون متفاوت اما به هم بسته سیاسی و فرهنگی و تاریخی داشته است. در زمانهای دور شأن سیاسی آشکارتر بوده اما در دورهی اسلامی لااقل تا زمان صفویه با اینکه رسوم سیاسی سابق کم و بیش محفوظ بوده، شأن فرهنگی ایران جلوه بیشتر پیدا کرده است.
در دوران صفویان ایران فرهنگی و ایران سیاسی در عرض یکدیگر قرار گرفتند اما با پیش آمد مدرنیته و مخصوصاً ظهور حکومت های ملی و نظام های جدید سیاسی لفظ کشور معنی تازه یافته و در قاموس سیاست جا گرفت. در حدود یکصد و پنجاه سال پیش با انقلاب مشروطیت در سرزمین ما و در زبانمان کشور جای مملکت و ممالک محروسه را گرفت و ایران به عنوان وطن بیشتر رنگ سیاسی گرفت.
اگر در قدیم ظهور و جلوه سیاسی ایران بیشتر بر فرهنگ مبتنی بود، در دوره جدید سیاست کم و بیش از فرهنگ استقلال جست و به بنیاد کم اعتنایی کرد.
مع هذا چون هیچ سیاستی بیمبنا نمی تواند باشد آنچه ایران را راه می برد هنوز هم فرهنگ و هنر و تفکر ایران است. اگر گاهی احساس می کنیم که با این فرهنگ و هنر و تفکر بیگانه شدهایم، بکوشیم بر این بیگانگی غلبه کنیم.
نویسنده: رضا داوری اردکانی
سخن گفتن درباره ایران هم آسان است، هم مشکل.
آسان است زیرا ایران خانه و وطن ماست و آن را دوست میداریم و با آن زندگی میکنیم، مشکل است زیرا اگر از ما بپرسند ایران چیست، مفهوم روشنی از آن نداریم و پاسخ دقیقی نمیتوانیم به پرسش بدهیم.
در باب معنی و اهمیت وطن هم نظرها یکسان نیست، تا آنجا که ممکن است کسی بگوید تعلق اشخاص به این یا آن وطن اهمیت ندارد و مهم انسان بودن است.
این حرف خوبی است، اما متأسفانه گویندهاش از شرایط انسان بودن و زندگی انسانی خبر ندارد.
مگر آنکه وطن را جایی بینام و در قرب حق بداند.
ولی بههرحال کسانی که ایران را چیزی بیش از یک نام نمیدانند بدانند که این نام را ما اختیار نکردهایم بلکه ما نام و عنوان خود را از ایران گرفتهایم.
نام ایران چندان ثبات و دوام داشته است که مدعی هر چه بکوشد نمیتواند آن را نادیده بگیرد. نامی را که نتوان تغییر داد، نام نیست. حقیقت است!
ایران با اینکه یک موجودیت واحد است همواره شئون متفاوت اما به هم بسته سیاسی و فرهنگی و تاریخی داشته است. در زمانهای دور شأن سیاسی آشکارتر بوده اما در دورهی اسلامی لااقل تا زمان صفویه با اینکه رسوم سیاسی سابق کم و بیش محفوظ بوده، شأن فرهنگی ایران جلوه بیشتر پیدا کرده است.
در دوران صفویان ایران فرهنگی و ایران سیاسی در عرض یکدیگر قرار گرفتند اما با پیش آمد مدرنیته و مخصوصاً ظهور حکومت های ملی و نظام های جدید سیاسی لفظ کشور معنی تازه یافته و در قاموس سیاست جا گرفت. در حدود یکصد و پنجاه سال پیش با انقلاب مشروطیت در سرزمین ما و در زبانمان کشور جای مملکت و ممالک محروسه را گرفت و ایران به عنوان وطن بیشتر رنگ سیاسی گرفت.
اگر در قدیم ظهور و جلوه سیاسی ایران بیشتر بر فرهنگ مبتنی بود، در دوره جدید سیاست کم و بیش از فرهنگ استقلال جست و به بنیاد کم اعتنایی کرد.
مع هذا چون هیچ سیاستی بیمبنا نمی تواند باشد آنچه ایران را راه می برد هنوز هم فرهنگ و هنر و تفکر ایران است. اگر گاهی احساس می کنیم که با این فرهنگ و هنر و تفکر بیگانه شدهایم، بکوشیم بر این بیگانگی غلبه کنیم.
- ۶۱۲
- ۰۹ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط