Amir :
Amir :
در پی کافه دنجی هستم
ته یک کوچه بن بست فراموش شده
که در آن، یک نفر از جنس خودم
دست و دلبازانه
از خودش دست بشوید گهگاه
و حواسش به فراموش شدنها باشد
کافه ای با دو سه تا مشتری ثابت و معتاد به آه
کافه ای دود زده با دو سه تا شمع نه چندان روشن
و گرامافونی
که بخواند: گل گلدون، بوی موهات، ای که بی تو خودمو...
کمی ارامش لطفا
✍🏻 امیرحسین دیبایی
☕️
در پی کافه دنجی هستم
ته یک کوچه بن بست فراموش شده
که در آن، یک نفر از جنس خودم
دست و دلبازانه
از خودش دست بشوید گهگاه
و حواسش به فراموش شدنها باشد
کافه ای با دو سه تا مشتری ثابت و معتاد به آه
کافه ای دود زده با دو سه تا شمع نه چندان روشن
و گرامافونی
که بخواند: گل گلدون، بوی موهات، ای که بی تو خودمو...
کمی ارامش لطفا
✍🏻 امیرحسین دیبایی
☕️
۲.۰k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.