پارت اول
پارت اول
ویو ا.ت
سلام اسم من ا.ت هست ۲۴ سالمه و عضو هشتم بی تی اس راستش چند وقته جونگکوک باهام سرد شده هر دفعه خواستم دلیلش رو بپرسم بهم نگفت
ویو کوک
سلام من جنگکوک هستم ۲۸ سالمه و عضو گروه بی تی اس ، چندوقته عاشق ا.ت شدم اولش فکر کردم هوس زودگذر هست ولی الان مطمئنم یه چند هفتهای هست که باهاش سرد شدم
ویو حال
تهیونگگگگگگگگگگگگ
÷زهرماررررررررررررررر
هوپی کجاستتتتتتتت
÷تو اتاقشههههههههههههه
باشهههههههههههههههه
( کلا حرف هاشون با داد هست)
( ا.ت رفت توی اتاق جیهوپ )
هوپی ( بغض)
< ا.ت چیزی شده ؟
جنگکوک باهام سرد حرف میزنه ( گریه میکنه و میره توی بغل جیهوپ)
< آآآآ دختر تو نگران اینی ؟ نگران نباش درست میشه جنگکوک این چند وقت کاراش زیاده برای همین خسته و سرد حرف میزنه
مطمئنی؟
< اره تو بهش مهلت بده خودش درست میشه
باشه ( گریهش کم شده)
[ ا.ت پیش جیهوپ توی اتاق شب موند باهاش کلی حرف زد و ا.ت رفت توی اتاق خودش خوابید ]
[فردا صبح سر میز صبحانه]
میگم جین میشه امروز ناهار من درست کنم ؟
/ اره
_ من امروز ناهار بیرون میخورم
( ناراحت)
/ نخیر نمیشه من بزرگ ترم پس من میگم حق نداری بیرون ناهار بخوری فهمیدی
_ باشه ( کمی عصبانی )
@ اقای جئون جنگکوک شما امروز با من میای
_ اعععععع برای چی
@ برای نخودچی
_ هوففففف دیونه باشه
..بعد از صبحانه ویو حیاط...
(ادمین : بهتر براتون یه توضیحی بدم ببنید جنگکوک توی حیاط داشت راه میرفت و بعد ا.ت رفت پیشش تا باهاش حرف بزنه و بفهمه که چرا باهاش سرد رفتار میکنه)
جنگکوک میشه لطفا بگی که چرا باهام سردی؟
_ بهتون هیچ ربطی نداره فهمیدی( سرد)
یعنی چی که به من ربطی نداره من میخوام بدونم ، بدونم که چرا اینجوری باهام رفتار میکنی ( کمی بلند)
_ سر من داد نزن ( عربده )
که یهو.......
شرایط پارت بعد ۱۰ تا لایک و ۱۰ کامنت
ویو ا.ت
سلام اسم من ا.ت هست ۲۴ سالمه و عضو هشتم بی تی اس راستش چند وقته جونگکوک باهام سرد شده هر دفعه خواستم دلیلش رو بپرسم بهم نگفت
ویو کوک
سلام من جنگکوک هستم ۲۸ سالمه و عضو گروه بی تی اس ، چندوقته عاشق ا.ت شدم اولش فکر کردم هوس زودگذر هست ولی الان مطمئنم یه چند هفتهای هست که باهاش سرد شدم
ویو حال
تهیونگگگگگگگگگگگگ
÷زهرماررررررررررررررر
هوپی کجاستتتتتتتت
÷تو اتاقشههههههههههههه
باشهههههههههههههههه
( کلا حرف هاشون با داد هست)
( ا.ت رفت توی اتاق جیهوپ )
هوپی ( بغض)
< ا.ت چیزی شده ؟
جنگکوک باهام سرد حرف میزنه ( گریه میکنه و میره توی بغل جیهوپ)
< آآآآ دختر تو نگران اینی ؟ نگران نباش درست میشه جنگکوک این چند وقت کاراش زیاده برای همین خسته و سرد حرف میزنه
مطمئنی؟
< اره تو بهش مهلت بده خودش درست میشه
باشه ( گریهش کم شده)
[ ا.ت پیش جیهوپ توی اتاق شب موند باهاش کلی حرف زد و ا.ت رفت توی اتاق خودش خوابید ]
[فردا صبح سر میز صبحانه]
میگم جین میشه امروز ناهار من درست کنم ؟
/ اره
_ من امروز ناهار بیرون میخورم
( ناراحت)
/ نخیر نمیشه من بزرگ ترم پس من میگم حق نداری بیرون ناهار بخوری فهمیدی
_ باشه ( کمی عصبانی )
@ اقای جئون جنگکوک شما امروز با من میای
_ اعععععع برای چی
@ برای نخودچی
_ هوففففف دیونه باشه
..بعد از صبحانه ویو حیاط...
(ادمین : بهتر براتون یه توضیحی بدم ببنید جنگکوک توی حیاط داشت راه میرفت و بعد ا.ت رفت پیشش تا باهاش حرف بزنه و بفهمه که چرا باهاش سرد رفتار میکنه)
جنگکوک میشه لطفا بگی که چرا باهام سردی؟
_ بهتون هیچ ربطی نداره فهمیدی( سرد)
یعنی چی که به من ربطی نداره من میخوام بدونم ، بدونم که چرا اینجوری باهام رفتار میکنی ( کمی بلند)
_ سر من داد نزن ( عربده )
که یهو.......
شرایط پارت بعد ۱۰ تا لایک و ۱۰ کامنت
- ۴.۷k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط