شنبه شد باده انگور سفارش دادم

شنبه شد باده انگور سفارش دادم

غزلی با دف و تنبور سفارش دادم

تاکه یکشنبه شد از عشق عسل های لبت

وسط مزرعه زنبور سفارش دادم

من به دریای لبت روز دوشنبه زده ام

روی امواج لبت تور سفارش دادم

چه عزیز است سه شنبه که پس از مدت ها

رنگ موهای تو را بور سفارش دادم

عصر چهارشنبه نیا پای قرار دل من

چونکه یک عالمه مامور سفارش دادم

باز پنجشنبه سر قبر غزل ها رفتم

گریه کردم دوسه تا گور سفارش دادم


جمعه ها دست خودم نیست دلم میگیرد

استخوان دردم و ساطور سفارش دادم

#F
دیدگاه ها (۲۱)

ما زاده عشقیم و فزاینده دردیم با مدّعیِ عاکفِ مسجد، به نبردی...

ﺩﻋﺎﯼ شبانگاهی بارالها... ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺴﺘﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﻋﺸﻖ، ﺑﺮﺍﻱ ﮔ...

به راستی چه سخت است خندان نگهداشتن لبهادر زمان گریستن قلبها....

94/11/23 13:15 جمعه، یک روز نیست؛ بغض یک هف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط