خط من

#خط منـ📒
در خواب جمال یار خود میدیدم
وز باغ وصال او گلی می‌چیدم
مرغ سحری زخواب بیدارم کرد
ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم
روزی ز پی گلاب می‌گردیدم
پژمرده عذار گل در آتش دیدم
گفتم که چه کرده‌ای که میسوزندت
گفتا که درین باغ دمی خندیدم
دیشب که بکوی یار می‌گردیدم
دانی که پی چه کار می‌گردیدم
قربان خلاف وعده‌اش می‌گشتم
گرد سر انتظار می‌گردیدم
گر در سفرم تویی رفیق سفرم
ور در حضرم تویی انیس حضرم
القصه بهر کجا که باشد گذرم
جز تو نبود هیچ کسی در نظرم
از هجر تو ای نگار اندر نارم
می‌سوزم ازین درد و دم اندر نارم تا دست به گردن تو اندر نارم
آغشته به خون چو دانه اندر نارم
گر دست تضرع به دعا بردارم
بیخ و بن کوهها ز جا بردارم
لیکن ز تفضلات معبود احد
فاصبر صبرا جمیل را بردارم
یا رب چو به وحدتت یقین می‌دارم
ایمان به تو عالم آفرین می‌دارم
دارم لب خشک و دیدهٔ تر بپذیر
کز خشک و تر جهان همین می‌دارم از خاک درت رخت اقامت نبرم
وز دست غمت جان به سلامت نبرم
بردار نقاب از رخ و بنمای جمال
تا حسرت آن رخ به قیامت نبرم
آزرده ترم گر چه کم آزار ترم
بی یار ترم گر چه وفادار ترم
با هر که وفا و صبر من کردم بیش
سبحان الله به چشم او خوارترم
ابوسعید ابوالخیر
#مژگان -فرهادی
دیدگاه ها (۲۰)

مادر بزرگ باچارقدش اشکش را پاک کردو گفت:آخ دلم می خواست عاشق...

#خط منـ 📚در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زندبه دشت پر ملال...

برای حال خوب هم دعا کنیم أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَ...

#خط منـ📒ببار ای بارون بباربا دلم گریه کن خون بباردر شبهای تی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط