انقدر از پله های دادگاه برای گرفتن حقش بالا پایین رفته بو
انقدر از پله های دادگاه برای گرفتن حقش بالا پایین رفته بود که پاهاش تاول زده بود ولی انگار حسش نمیکرد، یعنی متوجهش نبود..!
اونقدر از صورتش غم میبارید که هرکسی اون دور و ور بود متوجه میشد..
ولی خودش متوجه نبود..متوجه اینکه چقد غمگینه متوجه اینکه پاهاش تاول زده متوجه حالش..اون فقط حقشو میخواست..
حق..عدالت..قانون..
چقد این جملات مسخرن..!
*نوشته خودم*
(ر.کاف)
اونقدر از صورتش غم میبارید که هرکسی اون دور و ور بود متوجه میشد..
ولی خودش متوجه نبود..متوجه اینکه چقد غمگینه متوجه اینکه پاهاش تاول زده متوجه حالش..اون فقط حقشو میخواست..
حق..عدالت..قانون..
چقد این جملات مسخرن..!
*نوشته خودم*
(ر.کاف)
۹.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.