در من دیانهای جا مانده

در من دیؤانه‌ای جا مانده
که دست از دوست داشتَنت برنمی‌دارد ؛
با تؤ قدم می‌زند ، حرف می‌زند ،
می‌خندد ، شعر می‌خواند ، قهوهٔ می‌خورد
‌فقط نمی‌تواند تؤ را در آغوش بگیرد ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌
به گمأنم همین بی‌آغوشئ ‌او را خواهد کُشت . .
دیدگاه ها (۲۱)

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

از مادر برایت بگویم، از روزی که رفتی هر روز، هر چند ساعت با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط