دوست داشتنت را
دوست داشتنت را
نوشتم بر جانِ شعرم
قلم را به سازِ تو رقصاندم
واژه ها را به رُخ دلتنگی کشیدم
دلتنگی را بهار میکنم
وقتی مخاطب چشمان تو باشد
خودم را به قاصدکِ بودنت
می سپارم
پرسه می زنم
حوالی کوچه ی ذنبقِ گُر گرفته ی
یاد تو
تو را جان می شوم تا بی کرانِ
بودنت
شهر خالی کوچه ها سوت و کور
وقتی تو نباشی
زندگی یعنی تو
تو یعنی زندگی
نوشتم بر جانِ شعرم
قلم را به سازِ تو رقصاندم
واژه ها را به رُخ دلتنگی کشیدم
دلتنگی را بهار میکنم
وقتی مخاطب چشمان تو باشد
خودم را به قاصدکِ بودنت
می سپارم
پرسه می زنم
حوالی کوچه ی ذنبقِ گُر گرفته ی
یاد تو
تو را جان می شوم تا بی کرانِ
بودنت
شهر خالی کوچه ها سوت و کور
وقتی تو نباشی
زندگی یعنی تو
تو یعنی زندگی
۶۹۸
۳۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.