یک شب هایی هم هست که دستمبهقلمنمیرود

یکـ شبـ هاییـ همـ هستـ که #دستمـ_به_قلمـ_نمی_رود !
#اسمـ اینـ شبـ ها را گذاشته ام شبی که #واژه سرگردانـ استـ ...
بایـد #تـو باشیـ ...
بنشینیـ رو به رویمـ ...
#خیـره_شوی_به_منـ ...
تا بنویسمـ
#طـرز_نگاه_کردنتـ_را
تا اینـ واژه های #سـرگردانـ کمی آرام بگیرنـد ...
میشود #کمی همـ #لبخنـد بزنی؟
#گنـاه دارنـد #کلمـاتـ_بیچـاره ...
بسـ که از #نبودنتـ نوشتمشـانـ #رنگـ باخته انـد ..


#میخواهمـ_با_قلمـ_و_کاغذ_مستـ_کنمـ !
میشود #چشمانتـ انتشاراتـ نوشته هایمـ باشد و در صفحه اول بنویسمـ #تقدیمـ به عطـر تنتـ ... میشود؟

#میخواهمـ_از_آمـدنـ_بنویسمـ
#از_مانـدن
#از_بـودن
#میشود_بیاییـ_و_بمانیـ_و_نـروی ؟




#زنی_که_تمام_شکلاتهایش_را_خورد
1396/3/26
دیدگاه ها (۱)

از سر از دست دادن کسیوارد رابطه با کسی دیگر نشویدناگهان چشم ...

همیشه برایم سوال است،تقدیر را که می نوشتند،"سهمِ مرا چرا ندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط