قلب زرد پادت ۱۱

پارت ۱۱

وکارینا هم رفت اما به این بازی ها ادامه داد
کارینا:فک کردی دست میکشم همون موقع که تو پدر واقعیمو کشتی باید میکشتمت
(جیمینو کارینا از بچگی قرار گزاشته بودن بزرگ بشن ازدواج کنن خیلی بچه بودن بخاطر همین الان یادشون نمیاد که اتفاقی توی مهمونی بزرگ پدر کارینا میگیره سون مادررزی از پدر کارینا بخاطر اینکه بچه اوله شو که توی شکمش داشته رو کشته میخواست انتقام بگیره پدرشو میکشه اما کارینا فک میکنه همینجوری پدر کارینارو سون کشته پدر جیمینم که میشه عموش به فرزندی قبولش کرده کارینا همچی رو یادش میاد اما جیمین نه(ببخشید نویسنده متوجه نشدن که؟
نویسنده:😉عزیزم توبزار متوجه میشن، درطول فیک)
صبح میشه
• رزی به همراه جیمین وارد یک مکانی خالی از سکنه میشن
• اونجا خیلی دور بود و اگه ماشین نداشتی تو این هوای سرد معلوم نبود چه اتفاقی برات میوفتاد
• رزی:خوب پرونده مال چند قتله
• جیمین:حداقل ۶ تا
• رزی:برسی میکنیم خوب اگه اینجا اتفاق افتاده باشه پس....
• -صدای چی بود؟؟؟؟؟
• جیمین:باد بود ادامه بده
• _باشه جیم...ن(از کی تاحالا من رسمی نمیحرف مو جیمینم هیچی بهم نمیگه قبلا میگفتاااوایسا...نه باو)
• ادامه بده رزی
• _😱خودشم رسمی نمیحرفه که....


#زیبا