لحضه عاشقی. پارت 35
#لحضه_عاشقی. پارت 35
دروک :یهو دیدم اسیع داره گریه میکنه سریع رفتم پیشش و نشستم
اسیع ؟ چیشده ؟
اسیع :دروک بچه ها واسمون شایعه میسازن (با گریه)
دروک :بهشون گوش نده و بغلش کردم
اسیع :اخع من چجوری باهات تا یک هفته بمونم ؟
خونه هم که کسی نیست برم فامیل هم که نداریم فقط ایبیکع اینا هستن که اونام اینجا نیستن
دروک :نگران نباش میتونی پیشم بمونی
اسیع :ولی
دروک :هیس الان استاد اومده بیا بریم کلاس
اسیع :بریم
#ادامه_دارع
دروک :یهو دیدم اسیع داره گریه میکنه سریع رفتم پیشش و نشستم
اسیع ؟ چیشده ؟
اسیع :دروک بچه ها واسمون شایعه میسازن (با گریه)
دروک :بهشون گوش نده و بغلش کردم
اسیع :اخع من چجوری باهات تا یک هفته بمونم ؟
خونه هم که کسی نیست برم فامیل هم که نداریم فقط ایبیکع اینا هستن که اونام اینجا نیستن
دروک :نگران نباش میتونی پیشم بمونی
اسیع :ولی
دروک :هیس الان استاد اومده بیا بریم کلاس
اسیع :بریم
#ادامه_دارع
۱.۸k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.