غریبه ام با جهان

غریبــه ام با جــهان
با خورشــید و مـاه اش
از ان زمان که آفتاب مــن
از جانب قدمـهای تـــو بـرامـد
و مهــتاب روی تـــو در طالع ام نــمود
رویم بســوی تـوست
ای همیشـه اشـنا
دیدگاه ها (۲۰)

چقـــدر دردنــاک است کــه خـــانواده هایـی که شاید هیچــگاه ...

بـرای هر دوی این عـــزیزان در جـوار رحمـتحق ارامـش ارزومنــد...

گوشـهایت را امشـب به عقـد لبـانم دربیـاورنـوای غزلهـایی که ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط