کاش من و تودو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم...تنگ در آغوشِ هم...خوابیده در قفسههای کتابخانهای روستایی! گاهی تو را...گاهی مرا...تنها به سببِ تشدیدِ دلتنگیهایمان به امانت میبردند!