قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست

قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست
که هست هستی ما از خم غدیر تو مست
در آن خجسته غدیر تو دید دشمن و دوست
که آفتاب برد آفتاب بر سر دست
نشان از گوهر آدم نداشت هر که نبود
به خمسرای ولایت خراب و باده پرست
به باغ خانه تو کوثری بهشتی بود
که بر ولای تو دل بسته بود صبح الست
در آن میانه که مستی کمال هستی بود
به دور سرمدی‌ات هر که مست شد پیوست
بساط دوزخیان زمین ز خشم تو سوخت
چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست
هنوز اشک تو بر گونه زمان جاری‌ست
ز بس که آه یتیمان، دل کریم تو خست
ز حجم غربت تو می‌گریست در خود چاه
از آن به چشمه چشمش همیشه آبی هست
هنوز کوفه کند مویه از غریبی تو
زمانه از غم تنهایی‌ات به گریه نشست
دمی که خون تو محراب مهر رنگین کرد
دل تمامی آیینه‌ها ز غصه شکست

#غدیر_مبارک
#غدیر_مبارک
#غدیر_مبارک
دیدگاه ها (۲)

تا رسیدم دم ایوان نجف فهمیدم... نه فقط شاه نجف؛ شاه جهان است...

خسته ام مثل صبح پنجشنبه تیترهایی که غم خبر داردکاپیتانی که م...

چون وجود مقدس ازلی شاهد دلربای لم یزلیوقت پیمان گرفتن از ذرا...

دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورددر لحظه «می» نظم دو تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط