به تو ای دوست



به تو ای دوست،
سلامی به بلندای وفایت کنم و
به اندازه پیوند افق های امیدم ،
از ته دل دعایت کنم و
تندرستی تو آغاز کلام سحرم باشد


آمدم تا که تو را مست و گرفتار کنم
آن دل غمزده را محرم اسرار کنم

آمدم تا که سلامی به تو ای نور کنم
غم و محنت همه را از دل تو دور کنم

گر چه دیر آمده ام لیک همان هم زود است
بودنم در بر دلبر همه دم پر سود است......
صبحتون بخیر
صبحتون غزل
صبحتون عسل

''❣
دیدگاه ها (۱)

دوست داشتم عاشق کسی شم که لکنت زبان داشته باشه!چون کلی زمان ...

خورشید شکفته در هوایم، به به!با کتری و رقص شعله هایم، به به!...

نیایش شبانگاهیخدایا ! خداوندا !من از تو آسمان نمی‌ خواهم اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط