ذکرِ خیرت در دلم هست و کنارم نیستی
ذکرِ خیرت در دلم هست و کنارم نیستی
کاسه ای لبریزم و صبر وقرارم نیستی
همچو برگ از شاخسارِ چشم تو افتاده ام
در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی
روح غمگینم جهانی را مکدر می کند
غرقِ در اندوهم امّا غمگسارم نیستی
نامسلمان بودم و ایمانِ من مهرِ تو بود
دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی
یوسف گمگشته یِ در راه کنعانم چه سود؟
دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
کاسه ای لبریزم و صبر وقرارم نیستی
همچو برگ از شاخسارِ چشم تو افتاده ام
در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی
روح غمگینم جهانی را مکدر می کند
غرقِ در اندوهم امّا غمگسارم نیستی
نامسلمان بودم و ایمانِ من مهرِ تو بود
دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی
یوسف گمگشته یِ در راه کنعانم چه سود؟
دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
۵۹۷
۲۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.