از جنگل

‏از جنگل
به کارگاه چوب بری رفتند!
صندلی،
نیمکت،
میز؛
آنکه عاشق تر بود،
پنجره شد...

#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۱)

حال خوشی ندارمراستش رو بخواید نمیدونم تولدم از اولشم مبارک ب...

آغوش تو بهار است سبز می کند طبیعتِ تنم را گل می دهد گونه ام ...

یک فنجان یادت کافی ست تا باران بند نیاید...تاصبح پشت پنجره ب...

از همان روزی کـه پای تـو بــه ایـن دنیا رســـیدغصه هایم یک ب...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط