گفتم ولی نشنید امشب او صدایم را
گفتم ولی نشنید امشب او صدایم را
این هق هق پنهان میان هر دعایم را
ویرانه کردی عاقبت ای خانه ات آباد
امشب تمام خانه و کل بنایم را
من پیرم اما پیر در اوج جوانی
حتی به دوران من نمیجویم عصایم را
امشب غزل پیچم کنید ای شاعران درد
روشن کنید امشب چراغ این عزایم را
بیماری ام سخت است،با غم خو گرفتم
درمان کنید امشب تمام درد هایم را
شعری برای دستهای خسته بنویسید
آه ای طبیبان بیقرارم،کو دوایم را
باید کجای این بیابان را بگردم
حتی ببین،امشب نمیجویم خدایم را
بداهه
این هق هق پنهان میان هر دعایم را
ویرانه کردی عاقبت ای خانه ات آباد
امشب تمام خانه و کل بنایم را
من پیرم اما پیر در اوج جوانی
حتی به دوران من نمیجویم عصایم را
امشب غزل پیچم کنید ای شاعران درد
روشن کنید امشب چراغ این عزایم را
بیماری ام سخت است،با غم خو گرفتم
درمان کنید امشب تمام درد هایم را
شعری برای دستهای خسته بنویسید
آه ای طبیبان بیقرارم،کو دوایم را
باید کجای این بیابان را بگردم
حتی ببین،امشب نمیجویم خدایم را
بداهه
- ۶۱۳
- ۲۵ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط