فروشنده عشق
فروشنده عشق
part③⑦
ویو هانول:
راه اومده رو برگشتیم و رفتیم سمت میز منشی
هانول: ببخشید؟
منشی: بفرمایید؟
هانول: شماره اتاق کیم هِیونگ چنده؟
منشی: احازه بدید چک کنم........... طبقه سوم ته راهرو اتاق 406
هانول: مرسی
منشی: خواهش میکنم
ویو ا/ت:
وقتی رسیدیم کنار اتاق هیونگ رفتم سمت در که هانول گفت
هانول: وایستا وایستااا
ا/ت: چته؟
هانول: بیا از پشت شیشه ببینش....... داره غذا میخوره اگه مارو ببینه اعصبانی میشه غذاشو نمیخوره بذار غذاش تموم شه میریم باهاش حرف میزنیم
ا/ت: اوکی
20مین بعد:
ا/ت: هانول بیا غذاشو خورد
هانول: اوکی بریم تو
ویو هِیونگ:
غذام تموم شده بود و منتظر بودم پرستار بیاد مورفین تزریق کنه تا درد سرم کمتر بشه و بخوابم
تو همین فکرا بودم که در باز شد وقتی سرمو برگردوندم انتظار داشتم پرستار باشه ولی بازم اون دوتا دختره بودن
خواستم بهشون ک
گیر بدم که با حرفش سکوت کردم
ا/ت: لطفا بحث نکن و ازمون نخواه بریم.... خواهش میکنم به حرفامون گوش کن بعد تصمیم بگیر ما چیزهایی داریم که بهت ثابت میکنه که خواهراتیم خواهش میکنم کوش کن لطفاااا
هِیونگ: باشه زودتر حرفاتونو بزنین میخوام بخوابم(با سردی میگه)
ا/ت: اوک امممم قضیه از این قراره که...............
1ساعت بعد:
هِیونگ: اوکی
هانول: این یعنی چی؟ فردا باهامون میای خونه؟
هِیونگ: اره
ا/ت و هانول: یـِسسسسسسسسس(اینو گفتن و پریدن بغل هم)
1ماه بعد:
ویو ا/ت:
.............
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 70
کامنت: 60
part③⑦
ویو هانول:
راه اومده رو برگشتیم و رفتیم سمت میز منشی
هانول: ببخشید؟
منشی: بفرمایید؟
هانول: شماره اتاق کیم هِیونگ چنده؟
منشی: احازه بدید چک کنم........... طبقه سوم ته راهرو اتاق 406
هانول: مرسی
منشی: خواهش میکنم
ویو ا/ت:
وقتی رسیدیم کنار اتاق هیونگ رفتم سمت در که هانول گفت
هانول: وایستا وایستااا
ا/ت: چته؟
هانول: بیا از پشت شیشه ببینش....... داره غذا میخوره اگه مارو ببینه اعصبانی میشه غذاشو نمیخوره بذار غذاش تموم شه میریم باهاش حرف میزنیم
ا/ت: اوکی
20مین بعد:
ا/ت: هانول بیا غذاشو خورد
هانول: اوکی بریم تو
ویو هِیونگ:
غذام تموم شده بود و منتظر بودم پرستار بیاد مورفین تزریق کنه تا درد سرم کمتر بشه و بخوابم
تو همین فکرا بودم که در باز شد وقتی سرمو برگردوندم انتظار داشتم پرستار باشه ولی بازم اون دوتا دختره بودن
خواستم بهشون ک
گیر بدم که با حرفش سکوت کردم
ا/ت: لطفا بحث نکن و ازمون نخواه بریم.... خواهش میکنم به حرفامون گوش کن بعد تصمیم بگیر ما چیزهایی داریم که بهت ثابت میکنه که خواهراتیم خواهش میکنم کوش کن لطفاااا
هِیونگ: باشه زودتر حرفاتونو بزنین میخوام بخوابم(با سردی میگه)
ا/ت: اوک امممم قضیه از این قراره که...............
1ساعت بعد:
هِیونگ: اوکی
هانول: این یعنی چی؟ فردا باهامون میای خونه؟
هِیونگ: اره
ا/ت و هانول: یـِسسسسسسسسس(اینو گفتن و پریدن بغل هم)
1ماه بعد:
ویو ا/ت:
.............
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 70
کامنت: 60
۳۹.۰k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.