ای خاک رهت سرمه چشمان خمارم

ای خاک رهت سرمه چشمان خمارم
وی زلف تو آشفته تر از هر دو نگاهم

عمری است گرفتار تو با این رخ زردم
لایق نبود عشق تو را روی سیاهم

نجوای تو در گوشم و آوای سه تارم
شد مونس شبهای من و سوز سه گاهم

فریاد رس من به فدای قدم تو
لطفی بنما میگذرد عمر تباهم

بر دیده نهم منت دیدار تو را من
پروا نکنم از نگه و تیر گناهم

بگذشت جدائی و در آغوش من آئی
در بستر من بوی تو در صبح و پگاهم

این مستی منصور نشان از قدح توست
جز باده و قند لب تو هیچ نخواهم
دیدگاه ها (۲)

ای حیای چشــم تو "لیلا" ترین شیرین شهـــربامن "دیوانه" قدری ...

مـــن درد مـی کــشــم .تــــو چشم هــایت را ببنـــد !سخت است...

اینم هدیه داداش جوادممنون داداش گلمداداشی گلم بهت افتخار می ...

اینم طراحی دادا مهران ممنونم از لطف همه دوستان که به من دارن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط