بدنی بی جان و بی رنگی که روی تخت بی حرکت و لرزان افتاده ...

بدنی بی جان و بی رنگی که روی تخت بی حرکت و لرزان افتاده است ، رگ هایی که به قدری تنگ شده است که خون بزور از بینشان میگذرد ، قلبی که بزور کار میکند و سینه ام را به نفس نفس می اندازد .....
بغضی که گلویم را خفه کرده و دستانی که خونی و کبود کنار بدن افتاده اند ....
و دردی که بدنم را در خود میپیچد و چشمانی که سیاهی میرود .....
دیدگاه ها (۵)

بچه ها این تو کلاس آنلاینمون بود ، ازونجایی که دیدم گوگولیه ...

"تبدیل نفرت به عشق " p1( از من نخواین اسم درست حسابی انتخاب ...

وضعیت من تو خوه با خواهرم : البته دیگه لپ و گوشم عادت کردن ....

💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط