قربان لبتدلبر لبخند اناری

قربان لبت دلبر لبخند اناری!.
سرچشمه ی اشعار من از چشم تو جاری!

ای آنکه دهانت, دهن تنگ شراب است
لب باز بکن, کشت مرا درد خماری

در حسرت آغوش تو پاییز ترینم
ای تاک که سر مست در آغوش بهاری

هر کس به نگاهت نظری کرد , دلش رفت
دو مهره ی مار اند دو چشمی که تو داری

گل هستی و گلدان من از عطر تو خالی ست
حیف است به هر خارو خسی دل بسپاری

درسینه دلم میتپد انگار که از رنج
کوبیده خودش را به قفس, باز قناری

سخت است که تنها شوی آنقدر که حتا
بر شانه ی هر رهگذری سر بگذاری

رفتی و پس از تو نفسم رفت دلم رفت
هر بار که از ریل گذر کرد قطاری..
دیدگاه ها (۶)

بعضی ها ... در زمان های خالی شون با شما صحبت می کنندبعضی ها ...

در زندگی ام با خیلی ها رقابت کردمخیلی ها را شکست دادمهمیشه ب...

با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...یکی رفت و یکی...

هر ڪــجا هستــم ؛ باشــم ...آسمــــان ، مــال مــن اســت !پن...

پآرت16. دلبرک شیرین آستآد

حیف دلم سوخت درخواستی ای که پدرمو در آوردوحشیانه لب های ا.ت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط