روزی عارفی مردم را بدور خود جمع کرده

🔷 🔶 🔷

🔶 روزی عارفی مردم را بدور خود جمع کرده

بود و از خدا برایشان سخن میگفت برایشان

از شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت سخن

میگفت.

برای مردم از وحدت و کثرت میگفت .از درک

معانی صحبت میکرد.

🔷 به ایشان در مورد اینکه حضرت حق از آنان

چه ها خواهد پرسید سخن میگفت...

🔶 او مردم را آماده میکرد برای پاسخ به

سوالهایی که حضرت حق از آنها در مورد

حیاتشان در مورد دوستیهایشان در مورد عبادت

هایشان...نماز و روزه هایشان ...و غیره خواهد

پرسید

🔷 درویشی که از آنجا میگذشت رو به جماعت

کرد و گفت:

حضرت حق حوصله پرسیدن این همه سوال را ندارد

فقط یک سوال می پرسد و این است:

🌹 من با تو بودم تو با که بودی؟
دیدگاه ها (۴۱)

✨ ⚪ ️💚 ⚪ ️✨ ⚪ ️تا کی همه اوصاف جمال تو شنیدن⚪ ️درکوی تو سرگش...

واحدشمارش صبحآفتاب نیست🌸 🍃 دل ماستهرروزمابه تعدادگلهاعاشقانه...

سلااام دوستان عزیز ومهربونم🌹 روزتون زیبا وبانشاط 🌹 میشه ل...

💖 💕 💓 💕 💖 💕 💓 💖 🌺 بر جلوه ی روی ماه مهدی صلوات🌺 بر جذبه ی هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط