سناریو(درخاستی)
سناریو(درخاستی)
وقتی نمیدونستن خواهرشونی(توی ی کشور دیگه بودی)و با تست ژنتیک بفهمن خواهرشونی
ــــــ
نامی ـ هان؟اجی؟من؟تو؟وایییی*رفت ات رو محکم بغل کرد*
ــــــ
جین ـ واهاییی..میگفتم چقد هندسامیااا..نگو اجیمی..بریم باهم ی غذای خوشمزه بخوریم
ـــــ
یونگی ـ پیشی کوچولوممم*ات رو بغل کرد*
ــــــ
جیهوپ ـ(از شدت ذوق بیهوش شد..پسرم حالا بکم تحمل میکردی😐👌)
ـــــــ
جیمین ـ این موچیه ژزاب خاعر منهه..الحق ک ب خودم رفتی
ـــــــ
تهیونگ ـ یاا یونتاننن
یونتان ـ این باز منو پیدا کرد..
تهیونگ ـ عررر اجی دار شدیی
یونتان ـ وات..مگه خاعر تو نی؟
تهیونگ ـ عه راس میگی
ات ـ وات..ناامید شدم
ـــــــــ
جونگکوک ـ باح باح..هرکی ندونه فک میکنه دوس پسرتم
ات ـ اهم..خفه شو☺️
ـــــــــــــــــــ
گیلیگیلیی
وقتی نمیدونستن خواهرشونی(توی ی کشور دیگه بودی)و با تست ژنتیک بفهمن خواهرشونی
ــــــ
نامی ـ هان؟اجی؟من؟تو؟وایییی*رفت ات رو محکم بغل کرد*
ــــــ
جین ـ واهاییی..میگفتم چقد هندسامیااا..نگو اجیمی..بریم باهم ی غذای خوشمزه بخوریم
ـــــ
یونگی ـ پیشی کوچولوممم*ات رو بغل کرد*
ــــــ
جیهوپ ـ(از شدت ذوق بیهوش شد..پسرم حالا بکم تحمل میکردی😐👌)
ـــــــ
جیمین ـ این موچیه ژزاب خاعر منهه..الحق ک ب خودم رفتی
ـــــــ
تهیونگ ـ یاا یونتاننن
یونتان ـ این باز منو پیدا کرد..
تهیونگ ـ عررر اجی دار شدیی
یونتان ـ وات..مگه خاعر تو نی؟
تهیونگ ـ عه راس میگی
ات ـ وات..ناامید شدم
ـــــــــ
جونگکوک ـ باح باح..هرکی ندونه فک میکنه دوس پسرتم
ات ـ اهم..خفه شو☺️
ـــــــــــــــــــ
گیلیگیلیی
۱۱.۰k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.