پارت ٥
شوگا گفت با دوست دخترم درست حرف بزن همه تعجب کردن دوست دختر چی میگی
تو گفتی اره دوست دختر حالا از کنارم گمشو عوضی انتر
شوگا دستتو گرفت رفتین شگا گفت
دیدی چطوری حالشونو گرفتیم
تو گفتی هوم
رفتین سر کلاس شوگا رفت نشست دوستام اومدن پیشش
انا اومد طرفت گفت دیوونه شوگا دوست پسره واقعا
تووهوم اره چیشد
انا گفت هیچی ولی تعجب کردم کي عاشق شدی کي زدی
همه چیو براش طعریف کردی انا گفت نمیدونم چی بگم افرین
یهو معلم اومد انا رفت سر جاش تو کيتاب در اوردی
معلم گفت خوی بچه امروز امتحان میگیرم
امتحان ریاضی
من داشتم سکته رو میزدم گی نخوندم جرررر
معلم برگه داد سوال های أسؤنه بود سخت نبود امتحان داشتي میدادی یهو دیدی یه نفر از پشت برات برگه می نداخت
پشت کردی دیدی جان هست همون پسری که شوگا دوسش نداره
تو گفتی چتع دارم امتحان میدم
جان گفت سوال ٣ رو بده
تو گفتی سوال ٣ به این أسؤنی
شگا گفت هی با دوست دختر چیکار داری میمون خر برو خودت بنویس
جان هیز شد
توگفتی خودت بنویس
امتحان دادی برگه رو دادی به معلم
همه سوال ها درست بود ٢٠
شوگا درست گفت زنگ تفريحي شد شوگا با دوستاش رفت
جان اومد گفت هی ا/ت نیاز نیس ابرومو برای ممن خودم از تو درس خون ترم تتو گفتی اعهه اره جون خودت سوال ٣ به این اسونی بلد نبودی شدی از ٢٠ ١٤ بعد میای زر میزنی برو گمشو بابا
جان رفت
یهو شوگا اومد دست جان گرفت
ادامه دارد در خماری بمانید جررر
تو گفتی اره دوست دختر حالا از کنارم گمشو عوضی انتر
شوگا دستتو گرفت رفتین شگا گفت
دیدی چطوری حالشونو گرفتیم
تو گفتی هوم
رفتین سر کلاس شوگا رفت نشست دوستام اومدن پیشش
انا اومد طرفت گفت دیوونه شوگا دوست پسره واقعا
تووهوم اره چیشد
انا گفت هیچی ولی تعجب کردم کي عاشق شدی کي زدی
همه چیو براش طعریف کردی انا گفت نمیدونم چی بگم افرین
یهو معلم اومد انا رفت سر جاش تو کيتاب در اوردی
معلم گفت خوی بچه امروز امتحان میگیرم
امتحان ریاضی
من داشتم سکته رو میزدم گی نخوندم جرررر
معلم برگه داد سوال های أسؤنه بود سخت نبود امتحان داشتي میدادی یهو دیدی یه نفر از پشت برات برگه می نداخت
پشت کردی دیدی جان هست همون پسری که شوگا دوسش نداره
تو گفتی چتع دارم امتحان میدم
جان گفت سوال ٣ رو بده
تو گفتی سوال ٣ به این أسؤنی
شگا گفت هی با دوست دختر چیکار داری میمون خر برو خودت بنویس
جان هیز شد
توگفتی خودت بنویس
امتحان دادی برگه رو دادی به معلم
همه سوال ها درست بود ٢٠
شوگا درست گفت زنگ تفريحي شد شوگا با دوستاش رفت
جان اومد گفت هی ا/ت نیاز نیس ابرومو برای ممن خودم از تو درس خون ترم تتو گفتی اعهه اره جون خودت سوال ٣ به این اسونی بلد نبودی شدی از ٢٠ ١٤ بعد میای زر میزنی برو گمشو بابا
جان رفت
یهو شوگا اومد دست جان گرفت
ادامه دارد در خماری بمانید جررر
۳۰.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.