رمانعشقمجازی

#رمان_عشق_مجازی
#پارت_20
با دهن باز نگاش کردم باورم نمیشد الهام بخاطره کینه و انتقام اون همه بلا سرم اورد اخه مگه من چیکارش کرده بودم ک رفت پشتم حرف زد اون دوست من بود چون ب داداشم بد کرده بود باید اینهمه بلا سر من بیاره اروم گفتم چطوری فهمیدی اون دروغ گفته
ی روز ک داشت با دوستش حرف میزد شنیدم خیلی خوشحال بود باورم نمیشد اون عکسا اون فیلما همچی فتوشاپ بود اینکارارو کرد فقط و فقط بخاطره اینکه تو رو از من دور کنه هرچند موفق شد از اون روز ازش متنفر شدم هرکاری میکرد باهاش حرف بزنم ببخشمش مخصوصا اینکه دوستش رفت همچیو ب علی گفت بهش گفت ک اون باعثه بانیه رفتن تو بوده
#نویسنده
@elsa_a
دیدگاه ها (۵)

موافقی لایک کن🤣🤓

من ی سوال دارم میشه جواب بدید 🤓پایان رمان رو ب نظرتون تلخ کن...

رام باش ولی شیرِ رام باشموشِ رام که باشیهروقت هرکس میل مبارک...

بچه ها نظرتون چیه رمانمو ادامه بدم 🤔یا اینکه بیخیالش بشم ممن...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

شبی ک ولم کردی...اون شب بارون میبارید...یوری با قیافه ای شوک...

پارت سوم رمان عشق اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط