من چیزی از عشقمان

من چیزی از عشق‌مان،
به کسی نگفته‌ام!

آنها تو را
هنگامی که در اشکهایِ چشمم،
تَن می‌شسته‌ای،
دیده‌اند...!
دیدگاه ها (۵)

از این جهان سیرم،اشتهای تو دارم ╔═══ ೋღ❤ ღೋ ═══╗

وفادارے بـہ یـہ رابطـهمعرفت میخواد ! ولے افسوس ... معنے معرف...

ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻤﺎ ﺟﺮﺃﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ "ﺍﻭ" ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺩﯾـﺮ ﯾﺎ ﺯﻭﺩ، ﺳ...

‌ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﺍﻭﻝ ﺑﯽ ﺁﺧﺮ ﺍﺳﺖﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾ...

از خون سربازان تو گل گون شده رویت وطن ای سرو سبز بی‌ خزان ای...

صدایت جان دوباره می دهد به تن خسته من... به سراغ تو شبی با ت...

به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدامدل تو را می طلبددیده تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط