گاهی باید رفت

گاهی باید رفت.
نه با شتاب نه با دل نگرانی
با قدم هایی آرام که میدانند
هر پایان دری به آغاز دیگری ست.
و گذشته را مثل برگهای پاییزی رها کرد؛
برگهایی که روزی زیبا بودند
اما اکنون زمان آن رسیده که
زمین را پوششی تازه کنند.


سفر یعنی پذیرفتن این لحظه ی نو

یعنی سبک شدن از خاطراتی که دیگر
با روحمان هماهنگ نیستند.

و شجاعت آن است که در میانه این رها کردن

به زندگی زمزمه کنیم

سلام... من آماده تولد دوباره ام.....

.
.
دیدگاه ها (۰)

طبیعت برای همه استهمه باهم برای هم#فرهنگ_سازی

نیست ایمن از بلا هر کس به فکر جستجوست روز و شب گرداب را از م...

من آدم بدی ام وقتی داستانم را آدمهایی تعریف کنندکه مطابق میل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط