مستی ما، مستی از هر جام نیست…
مستی ما، مستی از هر جام نیست…
مست گشتن ، کار هر بد نام نیست!
ما ز جام دوست، مستی میکنیم…
خویش را فارغ ز هستی میکنیم!
می ، پلیدی را ز سر بیرون کند...
عشق را در جام دل، افزون کند!
چون که ما مستیم و از هستی تهی...
کی شود هستی، به مستی منتهی؟
مست، یعنی: عاشقی بی قید
و بند...
فارغ از بود و نبود و چون و چند!
چون و چند از ابلهی آید میان…
در طریق عاشقی کی میتوان؟
مست بود و فکر هستی داشتن..
کوه غم را از میان ، برداشتن!
کی بُوَد کار حساب و هندسه؟
کی چنین درسی بود در مدرسه؟
عاشقی را خود جهــان دیگریست...
منطق عاشق همان پیغمبریست!
عشق بر عاشق دهد ، دستور را…
عقل، کی فهمد چنین منظور را!
تا نگردی عاشق از این ماجرا
کی توانی کرد درک نکته ها؟
فهم عاقل را به عاشق، راه نیست...
هرچه گویم باز میگویی، که چیست؟
باید اول ، ترک هشیاری کنی...
عشق را در خویشتن جاری کنی!
هر زمان گشتی تو مست جام عشق...
خویش را انداختی در دام عشق!
آن زمان شاید بدانی عشق چیست…
چون کنی درک یکی را از دویست....!
( مولانا )
مست گشتن ، کار هر بد نام نیست!
ما ز جام دوست، مستی میکنیم…
خویش را فارغ ز هستی میکنیم!
می ، پلیدی را ز سر بیرون کند...
عشق را در جام دل، افزون کند!
چون که ما مستیم و از هستی تهی...
کی شود هستی، به مستی منتهی؟
مست، یعنی: عاشقی بی قید
و بند...
فارغ از بود و نبود و چون و چند!
چون و چند از ابلهی آید میان…
در طریق عاشقی کی میتوان؟
مست بود و فکر هستی داشتن..
کوه غم را از میان ، برداشتن!
کی بُوَد کار حساب و هندسه؟
کی چنین درسی بود در مدرسه؟
عاشقی را خود جهــان دیگریست...
منطق عاشق همان پیغمبریست!
عشق بر عاشق دهد ، دستور را…
عقل، کی فهمد چنین منظور را!
تا نگردی عاشق از این ماجرا
کی توانی کرد درک نکته ها؟
فهم عاقل را به عاشق، راه نیست...
هرچه گویم باز میگویی، که چیست؟
باید اول ، ترک هشیاری کنی...
عشق را در خویشتن جاری کنی!
هر زمان گشتی تو مست جام عشق...
خویش را انداختی در دام عشق!
آن زمان شاید بدانی عشق چیست…
چون کنی درک یکی را از دویست....!
( مولانا )
۳.۹k
۰۷ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.