نامش را گذاشته ام صبرِ غم انگیز؛
نامش را گذاشتهام صبرِ غمانگیز؛
نام تمام روزهایی که با اشتیاقی ناب، وصال میخواستیم اما به فراق گذشت و بعدترها ما نفسبریدهتر از آن بودیم که رسیدن خوشبختمان کند!
نام تمام روزهایی که قرار بود جوانی کنیم، جاهل باشیم، کفهی کارهای احمقانهمان سنگینتر باشد اما گوشهای نشستیم و به غریبترین شکل ممکن، طوری که حتی عزیزترینهایمان ندیدند، پیر و پیرتر شدیم و آن روز خوبِ بعد از شب و روز درس خواندنها، میهمانی نرفتنها، اشتباه نکردنها، هنوز هم که هنوز است نیامده است.
نام تمام روزهایی که کنج تنهایی میخواستیم که خسته باشیم، که به مستاصلترین شکل ممکن گریه کنیم اما خنده به لب، وارد راهروهای محل کارمان شدیم؛ به سگجانیمان ایمان آوردیم و به دور باطل زندگی با چندرغازی که باید شاکرش میبودیم عادت کردیم.
نام تمام روزهایی که در تب و تاب گرانیها، نداشتنهای پیدرپی، مرگ بی خبر پشت در
ما آغوش بی منت میخواستیم اما شده بودیم غریبان سال کرونا!
نامش را گذاشتهام صبرِ غمانگیز؛ همان که ابتهاج در وصفش میگوید:
"این صبر که من میکنم افشردن جان است"
همان که به گمانم، بقیه نامش را گذاشته باشند "جوانی، زندگانی"
نام تمام روزهایی که با اشتیاقی ناب، وصال میخواستیم اما به فراق گذشت و بعدترها ما نفسبریدهتر از آن بودیم که رسیدن خوشبختمان کند!
نام تمام روزهایی که قرار بود جوانی کنیم، جاهل باشیم، کفهی کارهای احمقانهمان سنگینتر باشد اما گوشهای نشستیم و به غریبترین شکل ممکن، طوری که حتی عزیزترینهایمان ندیدند، پیر و پیرتر شدیم و آن روز خوبِ بعد از شب و روز درس خواندنها، میهمانی نرفتنها، اشتباه نکردنها، هنوز هم که هنوز است نیامده است.
نام تمام روزهایی که کنج تنهایی میخواستیم که خسته باشیم، که به مستاصلترین شکل ممکن گریه کنیم اما خنده به لب، وارد راهروهای محل کارمان شدیم؛ به سگجانیمان ایمان آوردیم و به دور باطل زندگی با چندرغازی که باید شاکرش میبودیم عادت کردیم.
نام تمام روزهایی که در تب و تاب گرانیها، نداشتنهای پیدرپی، مرگ بی خبر پشت در
ما آغوش بی منت میخواستیم اما شده بودیم غریبان سال کرونا!
نامش را گذاشتهام صبرِ غمانگیز؛ همان که ابتهاج در وصفش میگوید:
"این صبر که من میکنم افشردن جان است"
همان که به گمانم، بقیه نامش را گذاشته باشند "جوانی، زندگانی"
۱۰.۳k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.