داستان اول

داستان اول
آمده بودند پیش بزرگانشان برای چاره جویی. مسیحی بودند و اهل نجران.

پیامبر مخیّرشان کرده بود بین سه راه:

اسلام آوردن، جزیه دادن، جنگیدن.

بعد از چهار روز بحث و گفتگو، تصمیم گرفتند به صحیفه ی حضرت آدم رجوع کنند. صحیفه را که گشودند، همه ی وجودشان از مطلبی که خواندند غرق حیرت شد.

بخش دوم آیات کتاب، برایشان از وقتی می گفت که خدا همه ی فرزندان آدم را به او نشان داد. همان وقت، آدم از میان نسلش، انوار درخشان اهل بیت را دید. در میان اهل بیت، مردی بود که وجودش مثل ستاره ی صبح برای مردم دنیا می درخشید.
 
خدا به آدم فرمود:
با این بنده‌ی سعیدم، زنجیرها را از پای بندگانم خواهم گشود، با او بارهای سنگین را از دوششان برخواهم داشت، با او زمین را از مهر و رأفت و عدالت آکنده خواهم ساخت، همان گونه که پیش از آن از سنگدلی و شقاوت و ستم پر شده باشد.
آدم که از دیدن و شنیدن اوصاف قائم همه ی وجودش به وجد آمده بود، خاضعانه گفت: «پروردگارا، گرامی کسیست که تو او را گرامی بداری؛ و شریف کسیست که تو او را بزرگ قرار دهی. و کسی که تو او را برتری بخشیده باشی سزاوار است که چنین باشد»(بحارالانوار، ج52، ص 378)
 
داستان دوم:
در اندیشه ی مثال امام بود. شباهت مهدی علیه السلام با خضر  و  ذوالقرنین؟!
حالا آمده بود که تفسیرش را بپرسد.
امام عسگری علیه السلام فرمود: طول غیبت.
پرسید: حتما غیبت طولانی می شود؟
فرمود:
به خدا قسم،آری!
در آن زمان، تنها کسی مومن می ماند که خداوند از او برای ولایت ما پیمان گرفته
و ایمان را در قلبش نوشته و او را به روحی از جانب خودش تایید کرده باشد...
ای احمد بن اسحاق، این امری است از امور الهی، سری است از اسرار خدا و غیبی است از غیب الله. (مکیال المکارم،ج1، ص168؛ بحارالانوار،ج52،ص24)
دیدگاه ها (۲)

ما به به و چهچهمانبهماشین مدل بالاقیافه زیباخانه آنچنانیحساب...

خیر دو جهان در چهار چیز است ...1-259 - رسول اعظم صلوات الله ...

آیا بهشت رفتن و تحت رحمت خاص  الهی قرار گرفتن زمینه نمی خواه...

۲۰ دی سالروز شهادتش تسلیت

امام باقر علیه السلام؛ در این داستان انتظار قائم دلها از آنم...

بسم الله الرحمن الرحیمقسمت اول :شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط