رد نکن گرمای دستم را به دردت می خورم
رد نکن گرمای دستم را به دردت میخورم
کُندهای پیرم که در سرما به دردت میخورم
صورتم سرخ است با سیلی و دلخونم، ببین!
من انارم، درشب یلدا به دردت میخورم
با عصای پیری ات بد تا نکن نشکن مرا
صبرکن امروز یا فردا به دردت میخورم
موج وقت گریه فکر شانههای سنگیست
مثل صخره در دل دریا به دردت میخورم
یک تفنگ سر پُر از شعرم درون گنجهات
شک نکن که آخرش یکجا، به دردت میخورم
ارس آرامی
کُندهای پیرم که در سرما به دردت میخورم
صورتم سرخ است با سیلی و دلخونم، ببین!
من انارم، درشب یلدا به دردت میخورم
با عصای پیری ات بد تا نکن نشکن مرا
صبرکن امروز یا فردا به دردت میخورم
موج وقت گریه فکر شانههای سنگیست
مثل صخره در دل دریا به دردت میخورم
یک تفنگ سر پُر از شعرم درون گنجهات
شک نکن که آخرش یکجا، به دردت میخورم
ارس آرامی
۴۷۸
۲۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.