و من همیشه سکوت کرده ام

و من همیشه سکوت کرده ام،
جایی که باید فریاد می شد تک تک سلول هایم؛
زبانم را گاز گرفته ام
و طعم ترش خون گلوی بی کسی هایم را سوزانده است.
من متهم ردیف اول قتل خویشم
و محکومم به حماقت های بیشمار،
من باز هم سکوت می کنم،
حتی پای میز محاکمه،
صدای چکش قاضی در گوش های عدالت،
چشمهایم را می بندم،
باز هم تبرئه شدم!
نه این عدالت نیست!
دیدگاه ها (۱)

هروقت احســــــاس ڪردےداری وابسته ڪسی میشےعاشقش میشےاون حستو...

از تو می‌نویسمموهایمتشنه ی لمس دست های تواز من می‌نویسی نم چ...

کاش #دلتنگی بیماری بودبستری می شدی درش می آوردند #دورش می ان...

فقط خدا می داند که...چه دوستت دارم هایی؛چه دلم برایت تنگ شده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط