میخرامد غزلی تازه در اندیشهی ما

می‌خرامد غزلی تازه در اندیشه‌ی ما
شاید آهوی تو رد می‌شود از بیشه‌ی ما

دانه‌ی سرخ اناریم و نگه داشته‌اند
دل چون سنگ تو را در دل چون شیشه‌ی ما

اگر از کشته‌ی خود نام و نشان می‌پرسی
عاشقی شیوه‌ی ما بود و جنون پیشه‌ی ما

"سرنوشت تو هم ای عشق فراموشی بود
حک نمی‌کرد اگر نام تو را تیشه‌ی ما..."

ما دو سرویم در آغوش هم افتاده به خاک
چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه‌ی ما...

📝 #فاضل_نظری
دیدگاه ها (۱)

‌‏زندگی همین است؛ به یک گل می‌ماند که شاد و خندان توی چمن شک...

دلم روشن استبه تمام اتفاق‌های خوب سال جدید و تمام روزهای شیر...

زندگی ...مجموعه ای از اشک و لبخند استخنده های شیرین فروردینب...

چون شکست آینه،حیرت صد برابر می‌شود بی‌سبب خود را شکستم تا بب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط