سناریو ی ریندو پارت ۱۴
نگا کنید من چه مهربونم چه زود پارت دادم😌😌
ویوی ا.ت
داشتم درس میخوندم که یهو گوشیم زنگ خورد و تا شماره رو دیدم برگام موندن خودم ریختم اون شماره شماره ی پلیس بود!!!!!!!!!
* اغاز مکالمه *
ا.ت : ا.الو سلام
پلیس : سلام شما دختر خونده ی اقای کوهاکو هستید
ا.ت : بله چطور
پلیس : ما میخواستیم بهتون خبر بدیم که ایشون تا ۱ ماه نمیتونه بیاد خونه
ا.ت : هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
پلیس : چرا خوشحال شدید
ا.ت : هیچی هیچی فقط میخواستم بدونم چرا رفته زندان
پلیس : بخواتر اینکه چندتا زن رو ناخواسته برده هتل و بهشون ت*جاوز کرده
ا.ت : او
پلیس : ماه بعد دادگاه داره و شما هم باید توش شرکت کنید
ا.ت : باشه ممنون که اعتلا دادین
پلیس : شب شما بخیر
ا.ت : همچنین
* پایان مکالمه *
* ا.ت داره تو خونه بپر بپر میکه و خیلی خوشحاله *
* از طرفی ریو که داره گریه میکنه *
ریو : عررررررررررررررر چرا زندگی انقدر تخمیههههههههههههههههههه
ریو : زنگ میزنم به ا.ت که بیاد پیشم * با هق هق و گریه *
* زنگ زد *
ا.ت : الو سلام ریو * خیلی شاد و خوشحال و پر انرژی *
ریو : هق هق ا.ت
ا.ت : قط کن الان میام پیشت * جدی *
ریو : ولی..،..
* ا.ت گوشی رو قط کرد *
* یک ربع بعد *
* یکی داشت در میزد *
* ریو از تو اتاقش اومد بیرون *
ریندو : اه چه مرگته درو کندی
* ریندو اومد درو باز کرد *
ریندو : به به فرشته خانم چه خبر
ا.ت : ه.هیچی
* ا.ت خجالت کشیده و لبو شده *
* ریو ریندو رو با لگد میزنه کنار *
ریو : ا.ت چاننننننننننننننننننننننننننننننننننن
ا.ت : ریو چاننننننننننننننننننننننننننننننننننن
سانزو : اینا یچیزی زدن
ران : خفه شو بزار ببینیم چی میشه
* ا.ت و ریو پریدن بغل هم *
ریندو : ما اینجا هویجیم
ا.ت : نه معلومه که نیستی
ریندو : خب پس منم بغل کن
ا.ت : ب.باشه
* ا.ت ریندو رو بغل کرد *
ریندو : بدنت بهم احساس ارامش میده
* ریندو دستشو برد زیر لباس ا.ت و داشت به کمرش دست میزد ا.ت هم سرخ شده بود و میزاشت ریندو بهش دست بزنه و حرکتی نمیکرد و فقط اون رو بغل کرده بود *
از اونجایی که کرم درونم داره موج مکزیکی میزنه پارت بعدی رو فعلا نمیزارم😁😁
ویوی ا.ت
داشتم درس میخوندم که یهو گوشیم زنگ خورد و تا شماره رو دیدم برگام موندن خودم ریختم اون شماره شماره ی پلیس بود!!!!!!!!!
* اغاز مکالمه *
ا.ت : ا.الو سلام
پلیس : سلام شما دختر خونده ی اقای کوهاکو هستید
ا.ت : بله چطور
پلیس : ما میخواستیم بهتون خبر بدیم که ایشون تا ۱ ماه نمیتونه بیاد خونه
ا.ت : هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
پلیس : چرا خوشحال شدید
ا.ت : هیچی هیچی فقط میخواستم بدونم چرا رفته زندان
پلیس : بخواتر اینکه چندتا زن رو ناخواسته برده هتل و بهشون ت*جاوز کرده
ا.ت : او
پلیس : ماه بعد دادگاه داره و شما هم باید توش شرکت کنید
ا.ت : باشه ممنون که اعتلا دادین
پلیس : شب شما بخیر
ا.ت : همچنین
* پایان مکالمه *
* ا.ت داره تو خونه بپر بپر میکه و خیلی خوشحاله *
* از طرفی ریو که داره گریه میکنه *
ریو : عررررررررررررررر چرا زندگی انقدر تخمیههههههههههههههههههه
ریو : زنگ میزنم به ا.ت که بیاد پیشم * با هق هق و گریه *
* زنگ زد *
ا.ت : الو سلام ریو * خیلی شاد و خوشحال و پر انرژی *
ریو : هق هق ا.ت
ا.ت : قط کن الان میام پیشت * جدی *
ریو : ولی..،..
* ا.ت گوشی رو قط کرد *
* یک ربع بعد *
* یکی داشت در میزد *
* ریو از تو اتاقش اومد بیرون *
ریندو : اه چه مرگته درو کندی
* ریندو اومد درو باز کرد *
ریندو : به به فرشته خانم چه خبر
ا.ت : ه.هیچی
* ا.ت خجالت کشیده و لبو شده *
* ریو ریندو رو با لگد میزنه کنار *
ریو : ا.ت چاننننننننننننننننننننننننننننننننننن
ا.ت : ریو چاننننننننننننننننننننننننننننننننننن
سانزو : اینا یچیزی زدن
ران : خفه شو بزار ببینیم چی میشه
* ا.ت و ریو پریدن بغل هم *
ریندو : ما اینجا هویجیم
ا.ت : نه معلومه که نیستی
ریندو : خب پس منم بغل کن
ا.ت : ب.باشه
* ا.ت ریندو رو بغل کرد *
ریندو : بدنت بهم احساس ارامش میده
* ریندو دستشو برد زیر لباس ا.ت و داشت به کمرش دست میزد ا.ت هم سرخ شده بود و میزاشت ریندو بهش دست بزنه و حرکتی نمیکرد و فقط اون رو بغل کرده بود *
از اونجایی که کرم درونم داره موج مکزیکی میزنه پارت بعدی رو فعلا نمیزارم😁😁
۱۰.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.