تیزهوشی شاگرد ابن سینا
تیزهوشی شاگرد ابن سینا
روزی ابن سینا از جلو دکان آهنگری می گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می خواست. آهنگر گفت:ظرف بیاور تا در آن آتش بریزم. کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دست خود ریخت. آن گاه به آهنگر گفت:آتش بر کف دستم بگذار.
ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان شد. پس جلو رفت و نامش پرسید. کودک پاسخ داد:نامم بهمن یار است و از خانواده ای زرتشتی هستم. ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در تربیتش کوشید تا اینکه او یکی از حاکمان و دانشمندان نام دار شد و آیین مقدس اسلام را نیز پذیرفت.
#بهمنیار
#فراست
روزی ابن سینا از جلو دکان آهنگری می گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می خواست. آهنگر گفت:ظرف بیاور تا در آن آتش بریزم. کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دست خود ریخت. آن گاه به آهنگر گفت:آتش بر کف دستم بگذار.
ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان شد. پس جلو رفت و نامش پرسید. کودک پاسخ داد:نامم بهمن یار است و از خانواده ای زرتشتی هستم. ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در تربیتش کوشید تا اینکه او یکی از حاکمان و دانشمندان نام دار شد و آیین مقدس اسلام را نیز پذیرفت.
#بهمنیار
#فراست
۴۶۳
۱۷ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.