شخصی
#رمان_عشق_مجازی
#پارت_12
با دیدن احسان چشام گرد شد اون جلو تعمیرگاه چیکار میکرد داشت نگام میکرد
السا خواهش میکنم ب حرفام گوش کن.
اعصابم ریخت بهم پامو رو گاز گذاشتم پشت سرمو نگاه کردم اونم داشت با ماشینش دنبالم میومد نباید میذاشتم ادرسمو بفهمه نمیدونم چی میخواد بهم بگه نمیخوامم بدونم حرفای اون روز هنوزم تو گوشم میپیچه از حماقتم بدجور پشیمونم
حرفاش تو سرم تکرار شد
دختری ک بخاطره من خانوادشو ول کرد ی روز منو هم ول میکنه برو گمشو دختره ای خیابونیه ص
اونروز مردم از هرچی پسر بود متنفر شدم حتی از شهرمم بدم اومد اومدم تهران حالا بعد سه سال چیو میخواد بهم بگه من ازش متنفرم ب خودم ک اومدم دیدم اشک ریختم پوزخندی رو لبام نشست رسیده بودم جلو خونه ماشینو پارک کردم رفتم تو سلاام
سلاام ابجی معلومه از صب کجایی تو چرا گوشیتو جواب نمیدی مردم از نگرانی
ببخشید داداش شارژم ته کشید
سلام السا خوبی عشقم
خوبم فداتشم من برم لباس عوض کنم بریم بیرون شمام برید حاضر شید
چشم خواهری
علی تو چرا نرفتی
الساا تا نفهمم کجا بودی نمیرم
پاشو انداخت رو اون یکی پاش نشست
با دهن باز نگاش کردم
حرصی گفتم اقا علی سرکار بودم حالام برو
بعد حموم لباس پوشیده جلو اینه وایسادم ب چشام نگاه کردم چقد بی روح بودن
اخرای شب برگشتیم خونه خیلی خوش گذشته بود وای وای چقد درسا ب علی نگاه کرد مرده بودم از خنده دختره ای هیز ی لحظم چشاشو از رو داداشم برنداشت هرچقد بیش گونش گرفتم کارساز نبود باز ک یاده سوتیش افتادم خندم گرفت خل چل کم مونده بود غذا بزاره دهن علی بدبخت
#عاشقانه
#پایان_تلخ
#غمگین_بعضی_جاها_شاد
#پارت_12
با دیدن احسان چشام گرد شد اون جلو تعمیرگاه چیکار میکرد داشت نگام میکرد
السا خواهش میکنم ب حرفام گوش کن.
اعصابم ریخت بهم پامو رو گاز گذاشتم پشت سرمو نگاه کردم اونم داشت با ماشینش دنبالم میومد نباید میذاشتم ادرسمو بفهمه نمیدونم چی میخواد بهم بگه نمیخوامم بدونم حرفای اون روز هنوزم تو گوشم میپیچه از حماقتم بدجور پشیمونم
حرفاش تو سرم تکرار شد
دختری ک بخاطره من خانوادشو ول کرد ی روز منو هم ول میکنه برو گمشو دختره ای خیابونیه ص
اونروز مردم از هرچی پسر بود متنفر شدم حتی از شهرمم بدم اومد اومدم تهران حالا بعد سه سال چیو میخواد بهم بگه من ازش متنفرم ب خودم ک اومدم دیدم اشک ریختم پوزخندی رو لبام نشست رسیده بودم جلو خونه ماشینو پارک کردم رفتم تو سلاام
سلاام ابجی معلومه از صب کجایی تو چرا گوشیتو جواب نمیدی مردم از نگرانی
ببخشید داداش شارژم ته کشید
سلام السا خوبی عشقم
خوبم فداتشم من برم لباس عوض کنم بریم بیرون شمام برید حاضر شید
چشم خواهری
علی تو چرا نرفتی
الساا تا نفهمم کجا بودی نمیرم
پاشو انداخت رو اون یکی پاش نشست
با دهن باز نگاش کردم
حرصی گفتم اقا علی سرکار بودم حالام برو
بعد حموم لباس پوشیده جلو اینه وایسادم ب چشام نگاه کردم چقد بی روح بودن
اخرای شب برگشتیم خونه خیلی خوش گذشته بود وای وای چقد درسا ب علی نگاه کرد مرده بودم از خنده دختره ای هیز ی لحظم چشاشو از رو داداشم برنداشت هرچقد بیش گونش گرفتم کارساز نبود باز ک یاده سوتیش افتادم خندم گرفت خل چل کم مونده بود غذا بزاره دهن علی بدبخت
#عاشقانه
#پایان_تلخ
#غمگین_بعضی_جاها_شاد
۴.۳k
۱۵ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.