نیامدم که بخواهم کنار من باشی
☆نیامـدم کـه بخواهم کنـارِ مـن باشی
میـانِ اینهمـه بیگانـه یـارِ مـن باشی
دلم گرفته تر از بغضِ مهربانِ شماست
مبـاد آن کـه شمـا غمگسارِ من باشی
تو ای ستارهٔ وحشی که کهکشان زادی
مخـواه روی زمیـن بـر مدارِ من باشی
من از اهالی عشقم، نـه از حوالیِ جبر
خطاست اینکه تو در اختیارِ من باشی
ولی، نـه! من که در اینجا دچارِ پاییزم
چگونـه از تـو نخواهم بهـارِ من باشی
تو میتوانی از آن چشمهای خورشیدی
دریچه ای به شبِ سردو تارِ من باشی
همیشه کـوه بمان تا همیشه نامِ تورا
صـدا کنم کـه مگر اعتبـارِ مـن باشی
میـانِ اینهمـه بیگانـه یـارِ مـن باشی
دلم گرفته تر از بغضِ مهربانِ شماست
مبـاد آن کـه شمـا غمگسارِ من باشی
تو ای ستارهٔ وحشی که کهکشان زادی
مخـواه روی زمیـن بـر مدارِ من باشی
من از اهالی عشقم، نـه از حوالیِ جبر
خطاست اینکه تو در اختیارِ من باشی
ولی، نـه! من که در اینجا دچارِ پاییزم
چگونـه از تـو نخواهم بهـارِ من باشی
تو میتوانی از آن چشمهای خورشیدی
دریچه ای به شبِ سردو تارِ من باشی
همیشه کـوه بمان تا همیشه نامِ تورا
صـدا کنم کـه مگر اعتبـارِ مـن باشی
- ۹۱۳
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط