Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 2 پارت 4
جین:من جذابترم!
تهیونگ:نخیرم من جذابترم!
جین:مننننن!!!
یونگی:هیونگ!!!
جین:یونگی!!
☆یکدیگر را در آغوش میگیرند☆
جین:دلم برات تنگ شده بود😄
یونگی:منم دلم برای تنها هیونگم تنگ شده بود😄
جین:عه میبینم گرگینه شدی😄 حالا از قبلم شباهتت به گربه بیشتر شد😂
یونگی:*لبخند*
نامجون:اهم اهممم
جین:ها؟
نامجون:ما اینجا سیب زمینی نیستیم😑
جین:خب شما موندین مثل مجسمه نگاه میکنین بیاین بغلم ببینم*دستاشو باز میکنه*
همگی:(غیر از ا.ت)*به سمت جین هجوم میارن*
همگی:*از بغل هم بیرون میان*
جین:بین بغلمون جیمین و جیهوپ نیستن
جونگ کوک: اونا رو هم قراره پیدا کنیم
جین:*چشمش به ا.ت میخوره* تو کیستی؟
ا.ت:من مجسمه هستم😐
همگی:😂😂😂
ا.ت:هعی...*و دوباره مجبور میشه همه چیو تعریف کنه*
جین:آهان! پس تو هم یه آرمی هستی؟!
ا.ت:بهله😁
جین:بایست کیه؟
ا.ت:بنده اوتی سون هستم
جین: آهان..
(مدتی ور زدن)
تهیونگ:هااااییی من دارم توی آسمونا پرواااااز میکنم فقط جیمین و جیهوپ موندن پیداشون کنیم👏🏻😄😄😄😄
ا.ت:تا آخر عمرتون از من ممنونین!!
همگی: ممنون نیستیم!!
ا.ت:*با چوب میره دنبالشون*شما غلط کردین!! اگه من نبودم الان توی بدبختی به سر میبردین الان ممنون نیستین بی لیاقتااااا؟!؟!میکشمتووووون!!!!
همگی:*الفرار😐👏🏻*
☆ا.ت چوب رو پرت میکنه و جونگ کوک جاخالی میده و اما تهیونگ بدبخت که پشت جونگ کوک وایساده و پرررررت میشه سممتش!!!(چرا یاد مجری های فوتبال افتادم؟😐)☆
تهیونگ:*تمام فوش های جهان را به ا.ت تقدیم میکند*
ا.ت:*از خنده غش میکنه*(زهر مار😐)
تهیونگ: ببند دهنو!!!!
ا.ت:*همچنان به خنده ادامه میدهد*
تهیونگ:*چوب رو برمیداره و خودش به ا.ت حمله میکنه*
ا.ت:*فرار میکنه*یاااا خدااا این قبول نییست!!!سرعت تو از من بیشتررره!!!!
تهیونگ:میخواستی نزنیم حالا من تورو میزنم!!!
ا.ت:عمدی نبوود!!! تقصیر جونگ کوکه من میخواستم اونو بزنم!!!
تهیونگ:به من خووورد!!!*یهویی با کله فرود میاد زمین*
ا.ت:*و دوباره به تهیونگ بیچاره میخنده*
تهیونگ: کدوم کره خررری بود؟!؟!*پشت سرش رو نگاه میکنه*
یونگی: سلام!
تهیونگ:*از کارش منصرف میشه*عه...تویی هیونگ😁
ا.ت: 🤣🤣🤣
تهیونگ:زهر خیار!!
ا.ت:عه زهر خیار هم مگه داریم؟😂
تهیونگ:خودم برات میسازم!
ا.ت:موفق باشی😂
تهیونگ:موفق میشم ◉_◉
جین:*تهیونگ رو از وسط میدون جمع میکنه* چقدر شما با هم بحث میکنین مگه نگفتی صلح کردین آخه؟
ا.ت: الان مثلا داره از دوستی زیاد باهام بحث میکنه😐
تهیونگ: یس😁
جین: به به...چه دوستای خوبی😐
☆یهو نامجون بینشون ظاهر میشه☆
ا.ت و تهیونگ و جین: جییییغ
جین: مرض داری؟!؟!؟!
نامجون: 😂🤣
ا.ت:*یکی میزنه توی کمر نامجون* مثل اینکه خیلی به مردن علاقه مند شدی نه؟
تهیونگ: ایشالله خندت توی گلوت گیر کنه😐
جین: ایشالله😑(اینا چه دعاهایین براش میکنین آخه😑)
خب دیگه بقیش رو میزارم فردا به دلایلی که بعدا شاید گفتم...
فصل 2 پارت 4
جین:من جذابترم!
تهیونگ:نخیرم من جذابترم!
جین:مننننن!!!
یونگی:هیونگ!!!
جین:یونگی!!
☆یکدیگر را در آغوش میگیرند☆
جین:دلم برات تنگ شده بود😄
یونگی:منم دلم برای تنها هیونگم تنگ شده بود😄
جین:عه میبینم گرگینه شدی😄 حالا از قبلم شباهتت به گربه بیشتر شد😂
یونگی:*لبخند*
نامجون:اهم اهممم
جین:ها؟
نامجون:ما اینجا سیب زمینی نیستیم😑
جین:خب شما موندین مثل مجسمه نگاه میکنین بیاین بغلم ببینم*دستاشو باز میکنه*
همگی:(غیر از ا.ت)*به سمت جین هجوم میارن*
همگی:*از بغل هم بیرون میان*
جین:بین بغلمون جیمین و جیهوپ نیستن
جونگ کوک: اونا رو هم قراره پیدا کنیم
جین:*چشمش به ا.ت میخوره* تو کیستی؟
ا.ت:من مجسمه هستم😐
همگی:😂😂😂
ا.ت:هعی...*و دوباره مجبور میشه همه چیو تعریف کنه*
جین:آهان! پس تو هم یه آرمی هستی؟!
ا.ت:بهله😁
جین:بایست کیه؟
ا.ت:بنده اوتی سون هستم
جین: آهان..
(مدتی ور زدن)
تهیونگ:هااااییی من دارم توی آسمونا پرواااااز میکنم فقط جیمین و جیهوپ موندن پیداشون کنیم👏🏻😄😄😄😄
ا.ت:تا آخر عمرتون از من ممنونین!!
همگی: ممنون نیستیم!!
ا.ت:*با چوب میره دنبالشون*شما غلط کردین!! اگه من نبودم الان توی بدبختی به سر میبردین الان ممنون نیستین بی لیاقتااااا؟!؟!میکشمتووووون!!!!
همگی:*الفرار😐👏🏻*
☆ا.ت چوب رو پرت میکنه و جونگ کوک جاخالی میده و اما تهیونگ بدبخت که پشت جونگ کوک وایساده و پرررررت میشه سممتش!!!(چرا یاد مجری های فوتبال افتادم؟😐)☆
تهیونگ:*تمام فوش های جهان را به ا.ت تقدیم میکند*
ا.ت:*از خنده غش میکنه*(زهر مار😐)
تهیونگ: ببند دهنو!!!!
ا.ت:*همچنان به خنده ادامه میدهد*
تهیونگ:*چوب رو برمیداره و خودش به ا.ت حمله میکنه*
ا.ت:*فرار میکنه*یاااا خدااا این قبول نییست!!!سرعت تو از من بیشتررره!!!!
تهیونگ:میخواستی نزنیم حالا من تورو میزنم!!!
ا.ت:عمدی نبوود!!! تقصیر جونگ کوکه من میخواستم اونو بزنم!!!
تهیونگ:به من خووورد!!!*یهویی با کله فرود میاد زمین*
ا.ت:*و دوباره به تهیونگ بیچاره میخنده*
تهیونگ: کدوم کره خررری بود؟!؟!*پشت سرش رو نگاه میکنه*
یونگی: سلام!
تهیونگ:*از کارش منصرف میشه*عه...تویی هیونگ😁
ا.ت: 🤣🤣🤣
تهیونگ:زهر خیار!!
ا.ت:عه زهر خیار هم مگه داریم؟😂
تهیونگ:خودم برات میسازم!
ا.ت:موفق باشی😂
تهیونگ:موفق میشم ◉_◉
جین:*تهیونگ رو از وسط میدون جمع میکنه* چقدر شما با هم بحث میکنین مگه نگفتی صلح کردین آخه؟
ا.ت: الان مثلا داره از دوستی زیاد باهام بحث میکنه😐
تهیونگ: یس😁
جین: به به...چه دوستای خوبی😐
☆یهو نامجون بینشون ظاهر میشه☆
ا.ت و تهیونگ و جین: جییییغ
جین: مرض داری؟!؟!؟!
نامجون: 😂🤣
ا.ت:*یکی میزنه توی کمر نامجون* مثل اینکه خیلی به مردن علاقه مند شدی نه؟
تهیونگ: ایشالله خندت توی گلوت گیر کنه😐
جین: ایشالله😑(اینا چه دعاهایین براش میکنین آخه😑)
خب دیگه بقیش رو میزارم فردا به دلایلی که بعدا شاید گفتم...
۱۱.۵k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.