باز در رویای خود معشوقه ام را ساختم

باز در رویای خود معشوقه ام را ساختم
مثل نقاشی به رنگ آمیزی اش پرداختم

گیسوانش را طلایی کردم و ابرو کمان..
شال ِزردی روی گیسوهای او انداختم

رنگ ِدلخواهم برای چشمهایش سبز بود..
تا کشیدم چشم ِسبزش را،خودم را باختم

فتنه ی چشمش خیالات ِمرا آشفته کرد..
داشتم در ذهن ِخود آشوبگر می ساختم

رنگ ِلبها قرمز و خال ِسیاهی روی لب..
آنقدر زیبا شد او ، حتی خودم نشناختم
دیدگاه ها (۰)

- چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.- چقدر هم تنها!- خیال می کن...

خـــدای نـــازنــیـــنــم چقدر زیباست آغاز کردن يک روز با اد...

♥️به قول سهراب سپهریتومرایادکنی یانکنی♥باورت گربشود یا نشودح...

🌸💫مـادرم⚪️💫زیبا ترین تصویر حیات🌸💫گویا ترین تفسیر بودن⚪️💫ناب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط