تا الان تو زندگیم بر حسب اتفاقاتی که برام افتاده، که برای
تا الان تو زندگیم بر حسب اتفاقاتی که برام افتاده، که برای همه اتفاق میوفته، شیفت های زیادی داشتم؛ از شغل؛از نحوه ی زندگی؛ از مدل فکر کردن؛ از ادمایی که باشون رفت و امد میکنم؛
و همیشه ناخودآگاه این اتفاقا افتادن و منو بردن چپتر بعدی زندگیم!
ولی الان.... آخ که الان با تمام وجودم میدونم که زمان اون شیفتس!! الان زمانی که مسیر زندگیم باید تغییر کنه! ولی چقدر باید منتظر بمونم مگه!؟ اونجا بود که فهمیدم..
اما میدونی چیش برام سخته!؟
اینکه ایندفعه خودم باید انجامش بدم!
قرار نیست همه چیز مثه دومینو بریزه و منمهره آخر باشم که هول داده میشه به یه سمت جدید..
قرار اون هول و فوت اولیه باشم که بقیه مهره های دومینو رو تکون میده! و ترسیدم! چون نمیدونم باید چی کار کنم :)
اما میدونم باید این اتفاق بیوفته !. همین.
𝐄𝐧𝐝
و همیشه ناخودآگاه این اتفاقا افتادن و منو بردن چپتر بعدی زندگیم!
ولی الان.... آخ که الان با تمام وجودم میدونم که زمان اون شیفتس!! الان زمانی که مسیر زندگیم باید تغییر کنه! ولی چقدر باید منتظر بمونم مگه!؟ اونجا بود که فهمیدم..
اما میدونی چیش برام سخته!؟
اینکه ایندفعه خودم باید انجامش بدم!
قرار نیست همه چیز مثه دومینو بریزه و منمهره آخر باشم که هول داده میشه به یه سمت جدید..
قرار اون هول و فوت اولیه باشم که بقیه مهره های دومینو رو تکون میده! و ترسیدم! چون نمیدونم باید چی کار کنم :)
اما میدونم باید این اتفاق بیوفته !. همین.
𝐄𝐧𝐝
۲۲.۶k
۰۳ فروردین ۱۴۰۱