لعنت به تمام این نبودن ها
لعنت به تمام این نبودن ها
ندیدن ها ... لعنت به تمام این فاصله ها
که بی هم بودن را
برای ما عادت میکند !
لعنت به این دستآنی که بی تو
بیهوده درون جیب هایم میگذارم
و در خیابان های این شهر قدم میزنم
لعنت به این آینه ها
که هر روز تصویر من بی تو را ،
به رخ این چشمان میکشند
لعنت به تمام لحظه هایی خیره ماندم
به عکس تو ،
به جای صورتت ... لعنت به تمام خواب هایی که
به جای تو ،
بالشم را بغل کردم ... لعنت به این تخت
میان خواب هایم
لمسش کردم و سرد بود ...
و جای خالی تو را تداعی کرد ... لعنت به ساعتی که هر روز صبح
راس طلوع آفتاب ...
شروعی بی تو را خبر میدهد ... لعنت به این لحظه های بدون تو ...
ندیدن ها ... لعنت به تمام این فاصله ها
که بی هم بودن را
برای ما عادت میکند !
لعنت به این دستآنی که بی تو
بیهوده درون جیب هایم میگذارم
و در خیابان های این شهر قدم میزنم
لعنت به این آینه ها
که هر روز تصویر من بی تو را ،
به رخ این چشمان میکشند
لعنت به تمام لحظه هایی خیره ماندم
به عکس تو ،
به جای صورتت ... لعنت به تمام خواب هایی که
به جای تو ،
بالشم را بغل کردم ... لعنت به این تخت
میان خواب هایم
لمسش کردم و سرد بود ...
و جای خالی تو را تداعی کرد ... لعنت به ساعتی که هر روز صبح
راس طلوع آفتاب ...
شروعی بی تو را خبر میدهد ... لعنت به این لحظه های بدون تو ...
- ۱.۸k
- ۲۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط