ببار ای بارون ببار

ببار ای بارون ببار
با دلُم گریه کن خون ببار
در شبای تیره چون زلفِ یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
ببار ای ابر بهار
با دلُم به هوای زلف یار
داد و بیداد از این روزگار
ماهُ دادن به شبهای تار ای بارون

#محمدعلی_معلم‌دامغانی
دیدگاه ها (۱)

از چی می ترسی؟ از جای پاهات رو برف؟ می ترسی بفهمن کجا بودی و...

زمستان ، صادقانه ترین حالتِ بودن است .هوا سرد می شود و آدم ه...

و این بار از آخرین سفرِ بی بازگشتتبرایم،هوایت را بیاورمن‌ ای...

چقد خوبه آدم یکیو داشته باشه که وقتی دلت گرفت بهش زنگ بزنی ب...

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_سی‌امخاطر بی آرزو از رنج #یار آسوده ا...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

مرضیه برمال

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط